Info@salehoun.org

 داستان این هفته:

خوب باشیم ...

 نویسنده: خانم سعدآبادی

 خوب باشیم داستان هفته موسسه خیریه صالحون

سکانس اول:

دختری در تب می سوزد و مادرش با پول ناچیز مچاله ی کف دستش، روبه روی درمانگاه ایستاده است و درماندگی رو می شد از نگاهش فهمید ...

سکانس دوم:

مادری روی دار قالی نشسته و هرچی دودوتا چهارتا میکنه می بینه نمی تونه تا چند ماه دیگه دختر عقد کرده اش رو بفرسته خونه بخت،مونده چجوری دو باره از خونواده ی داماد مهلت بخواد ...

سکانس سوم:

«با سلام خدمت ولی محترم دانش آموز ...، این آخرین اخطاری ست که به شما ابلاغ می شود الان حدود سه ماه از بازگشایی مدارس میگذره و هنوز هزینه های ثبت نام، فرم لباس، ومعوقات قبلی تسویه نشده، سریعا اقدام فرمایید، با تشکر مدیر مدرسه»

و دانش آموز با نامه مچاله شده به پدری فکر می کرد که چند ماه سرکار نمیره و حالا خودش شده قوز بالای قوز

سکانس چهارم

پسری ده ساله رو به روی تلویزیون به حرم امام رضا«ع» نگاه می کنه و به مادرش میگه پس ما کی میریم امام رضا، و مادر برای هزارمین بار میگه امام رضا بطلبه حتما میریم ...

سکانس پنجم

بابا من دیگه خسته شدم تا کی این وضعیتمون باشه، الان پنج ساله عقد هستیم پس کی می خوایم بریم سر خونه زندگیمون،تا کی دربدری، خسته شدم پول ما به خونه مستاجری هم نمیرسه، پس خدای روزی رسون کجاست؟

سکانس ششم

فکر می کردم بهتر شدم واسه همین دوباره از خودم کار کشیدم و حالا دوباره گرفتار کلیه هام شدم.

باید کلی خستگی و علافی رو تحمل کنم برای رفتن به خارج از شهر برای دیالیز ...

سکانس پایانی:

تمام این سکانس ها می تواند عالی ترین سکانس شود وقتی ما به یاد همنوع باشیم و با هزینه کردن مقداری از پول خود در صندوق صدقه خیریه صالحون گره ای از کاری باز کنیم.

تو نیکی میکن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز

دپارتمان توانمندسازی و توسعه صالحون

مرکز درمانی موسی بن جعفر-دندانپزشکی-آمبولانس-آزمایشگاه موزه علوم و فنون شهرستان آران و بیدگل مددکاری و حمایتی

دپارتمان توانمندسازی و توسعه-پژوهش

     
مرکز درمانی موزه خیریه و مددکاری ترویج مشاوره آموزش پژوهش